من غرورم را مدیون بارانم هنوز
باران را سپاس که پنهان کرد اشک هایم را
باران را سپاس که آبرویم را خرید تا نفهمند آدم ها
که من از تنهایی نیست که قدم می زنم
من زیر باران رفتم تا که آسوده خاطر ببارم
بی آنکه بترسم از نگاه کسی….
به سلامتی باران که حفظ کرد غرورم را
سر می کشم جام وفا را امشب...
شک نکن
درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد
و چه زیبا خدا از راه می رسد...
با دوستام داخل حیاط مدرسه نشستیم یهو یه دختر خوشکل امد پیشمون ازمون یه سوال داشت ماهم عادی باهاش حرف زدیم که یهو گفت از فلان کشور خارجی امدم الان و... ماهم تااین جمله رو شندیم فازمون عوض شد یکی از دوستام به محض شنیدن کلمه ی خارج okay okay امروز چقدر hot یکی دیگه از دوستام هانی من می خوای ببرمتون دفتر منو میگی داشتم اسفالتو گاز می زدم
بدون گریه زاری یا بغض و بی قراری
تا فهمیدم دو رویی از تو شدم فراری. . .
دوستم گلوش چرک کرده بود پرسید چیکار کنم ؟
خواستم بگم آب نمک قر قره کن حواسم نبود گفتم آب قند قرقره کن
بنده خدا یه هفتس کلا نمیتونه صحبت کنه
دکتر گفته مجرای تنفسیت شکرک بسته