جوک خنده دار مرده بد جنس
وصـیـت کـردم هـرکـی تـو مـراسـم خـتـمـم گـفـت : “خـدا بـیـامـرزدش ، راحـت شـد”بـا لـبـه ی سـیـنـی حـلـوا چـنـان بـکـوبـن تـو دهـنـش تـا اونـم راحـت شـه
بـیـاد پـیـش مـن !!!
والا کـیـصـافـط جـای مـن اظـهـار نـظـر میـکـنـه^_^
*
*
*
امروز صبح که از خواب بیدار شدم اولین سوالی که برام پیش اومد این بود که من کجام !؟
یه کم که دقت کردم فهمیدم مامانم اتاقمو تمیز کرده )
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻪ ﻫﻢ ﺁﺩﻣﻮ ﯾﺎﺩﻩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ
ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﺭﻓﯿﻘﯽ ﻣﺜﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮﺍﺩ …!
*
*
*
عارفی را دیدم که در دستی آب داشت و در دستی آتش.
می گفت می روم تا آب در دوزخ ریزم و آتش در بهشت افکنم
تا کسی خدا را نه از بیم آتش پرستد و نه از ذوق بهشت…
خدا را برای خدا باید خواست!!!!!!!
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺍﺯ ﺍﻓﻖ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺸﻢ ، ﻣﺤﻮ ﺧﺰ ﺷﺪ رفت !
.
.
یکی
از فانتزیام اینه که سر میز شام وختی که همه دارن غذا میخورن من هی با
غذام بازی کنم بعد بابام خَعلی باکلاس بهم بگه آ قربونش برم چرا غذاتو
نمیخوری ؟ بعد من با یه لبخند ملیح بگم مرسی پدر میل ندارم … ولی لامصب یا
همیشه مِث گاو میخورم یا بابام یه خورده سنگین برخورد میکنه و کلمات رکیک
استفاده میکنه که چون اینجا خونواده نشسته از گفتنش معذورم …
برای مشاهده بقیه به ادامه مطلب بروید…
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -