اس ام اس عاشقانه با موضوع باران

تو آن باران تند بی قراری که راهی غیر باریدن نداری ، نمی ماند نشانی از بدی ها اگر بر تک تک دلها نباری .

 

 

 

مثل باران چشمهایت دیدنی است ، شهر خاموش نگاهت دیدنی ست ، زندگانی معنی لبخند توست ، خنده هایت بی نهایت دیدنی ست . . .
  
 

 

 

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام لاله پژمرده و زندانی ام / بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام.

 

 

 

همیشه ابرا می بارن اما همه عاشق ستاره ها میشن مواظب باش چشمک ستاره ، گریه ی ابرو از یادت نبره..

 

 

 

یک ساعت که آفتاب بتابد ، خاطره آن همه شب های بارانی از یاد می رود این است حکایت آدم ها ، فراموشی.

 

 

 

تو طراوت باران ، تو سخاوت زمینی / تو کرانه های قلبم ، بهترین ، تو بهترینی.

 

 

 

طنین آشنای برف و باران ببین اکنون صدای برف و باران ، زلالی و سپیدی درهم آمیخت میان خنده های برف و باران.

 

 

 

چو کودک زیر باران می دویدم ، چه نجواهایی که از باران شنیدم ، من از آیات سبز آفرینش ، تماشایی تر از باران ندیدم.

 

 

 

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی / گرچه پائیز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی.

 

 

 

سکوتم را به باران هدیه کردم / تمام زندگی را گریه کردم / نبودی در فراق شانه هایت / به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.

 

 

 

نگاهم یاد باران کرده امشب ، مرا سر در گریبان کرده امشب ، غم و فریاد من از این و آن نیست ، دلم یاد رفیقان کرده امشب.

 

 

 

همراز کویرم تب باران دارم. در سینه دلی شکسته پنهان دارم. بر گوشه سنگ قبر من بنویسید من هر چه که دارم از رفیقان دارم.

 

 

 

پشت یک تنهایی شبی نمناک و بارانی ، تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.

 

 

 

تا نباشد این جدایی ها ، کس نداند قدر یاران را ، کویر خشک می داند بهای قطره باران را…

 

 

 

بی تو من از نسل بارانم ، چون ابر بهارانم گریانم بی تو من با چشم گریان سیل غم برد آشیانم.

 

 

 

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم ، چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم ، یا من برسم به یار و یا یار به من ، یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم.

 

 

 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت.

 

 

 

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی / شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی / آه باران من سراپای وجودم آتش است / پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی.

 

 

 

غلط کرده باران

حالا که مرا به تو بد عادت کرده

بی تو می بارد

روز و شب

بی خستگی

وقتی خودت نیستی،

باران هست

 

 

 

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل…خوب است!

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد…

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!

 

 

 

با ابرها چه غصه‌ی پنهانی‌ست؟

این عصرِ چندشنبه‌ی بارانی‌ست؟

وقتی که می‌بُریم مدام از هم

این عشق نیست، چاقوی زنجانی‌ست

 

 

 

آمدن را

از باد و باران بیاموز

رفتن را

از دل ِ من.

 

 

 

باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم: من تنها نیستم, تنها منتظرم

 

 

 

پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است

 

 

 

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ، ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم ، به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم

 

 

 

اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند

 

 

 

بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد