زدم فریاد خدایا این چه رسمی است
رفیقان را جدا کردن هنر نیست
رفیقان قلب انسانند خدایا
بدون قلب چگونه می توان زیست ؟
------------------------------------------------------
ز هجران تو پرپر می زند دل
ز دل تنگی به هر در می زند دل
چو بلبل در فراق رویت ای گل
به دیوار قفس سرمیزند دل
ادامه مطلب ...
ای کاش گذر زمان در دستانم بود
آنوقت لحظه های با تو بودن را
آنقدر طولانی می کردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمی ماند
.
------------------------------------------------------
.
من امشب از فراق یار می گریم
بسان عاشقان زار می گریم
رفیق نیمه راه شد یار دیرینم
دلم افسرده است بسیار می گریم
ادامه مطلب ...
من شمع جان گدازم ، تو صبح جان فزایی / سوزم گرت نبینم ، میرم چو رخ نمایی
نزدیک این چنینم ، دور آن چنان که گفتم / نه تاب وصل دارم ، نه طاقت جدایی
خودش اول نگاهم کرد خدایا / به صد خواهش صدایم کرد خدایا
گناه این جدایی گردن اوست / که او آخر رهایم کرد خدایا
ادامه مطلب ...
دلم از فراق خون شد چه گویم از جدایی
نظری به من نداری به طریق آشنایی
همه شب به یاد رویت بفشانم اشک حسرت
به امید آن که آبی به برم به دل ربایی
من بی تو را چه سازم ؟ که چنین اسیر یارم
نه رها کنی ز بندم نه کشی ز بینوایی
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
ادامه مطلب ...