اس ام اس مخصوص خداوند

او همـیشه آغوشـش باز اسـت، نگفته تو را میـخواند

اگــر هیچکس نیـست، خـدا کــه هست …


.


خــدایا

گــوش کن بــه التماس های مـن

شرمسارم کــه با حال مستی به سـوی تو کرده ام دست نیاز دراز

مــرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تــو ندارم قبله ای بــرای نماز
  

.


میـخواستم دسـتان خـدا را بگیرم

نـدا آمـد : دستـان افـتاده ای را بگیــر …


.


راز ایـن داغ نــه در سـجده‌ی طـولانی ماست

بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست

شادمانیم کـه در سنگدلی چون دیـوار

باز هم پنجــره ای در دل سیمانی ماسـت




خدایا کمـکم کــن تا درهایی کـه به سویـم میگشایی ندانسته نبندم

و درهایی کــه به رویـم مـیبندی بـه اصرار نگشایــم …


.


خداوندا

خســته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکـم …

بارانی بفــرست ، چتـر گنـاه را دور انداختـه ام !


.



هرچــه عمــق خراشهای وجـودت بیـشتر باشد

خدا بـرای پـر کردن آن بیشـتر در وجـودت جای میگیرد …


.


“عشق و محبت” ردپای خـدا در زنـدگیست

امیدوارم زندگیت پر از ردپای خدا باشـد …


.


در دسـتور زبان عـرفان ، فعـل اینگونه صرف میـشود :

مـن نیستم ، تو نیـستی ، او همیـشه هسـت !


.


ﭼـﻪ ﺯﻳـﺒﺎ ﺧﺎﻟـﻘﻲ ﺩاﺭﻡ

ﭼﻪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺧـﺪای ﻋﺎﺷـﻘﻲ ﺩاﺭﻡ

ﻛـﻪ ﻣـﻴﺨﻮاﻧﺪ ﻣﺮا ، ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﮔﻨـﻪ ﻛﺎﺭﻡ …


.


به آنان کــه در زمـین انـد رحـم کن

تا کسی کـه در آسمان است به تـو رحم کند …


.


چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری ؟

( انفطار ۶)


.


دلت کـه گرفت، دیگر منـتِ زمـین را نکش

راهِ آسمان باز است ، پر بکش به سوی خدا …


.


خدای خوب مــن ، زنـدگی بـه سـختی اش می ارزد

اگر تو در انتهای هر قصه ایسـتاده باشی …


.


ﺧـﺪای ﺩﻳـﺮﻭﺯ و اﻣـﺮﻭﺯﺕ ، ﻓـﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ

ﺧﻮﺷﺒﺨتی ﻳﻌﻨﻲ ﻧــﮕﺎﻩ ﺧـﺪا …


.


خــدایا

در ۲ راهی زنــدگی ام تابلـوی راهــت را مـحکم قرار بده ،

نکند کــه با نـسیمی راهــم را کج کنــم !


.


ای انسان، قـدر خود را بدان؛ به حدی گرانی ، کـه فقط خدا توان خریدت را دارد

پـس خـود را بـه قیمت حسرتی تلخ، بــه تاراج مــده …


.


همــه درهـا اگـه بسـته اس ، رو بـه آسمون دعا کن …

اونـجا کــه پنـجره بازه تو فقط خدا خدا کن …


.


خـدا پـر داد تا پـرواز باشد

گلویـی داد تا آواز بـاشد

خدا میـخواست باغ آسمـانها

به روی ما همـیشه باز باشد


.


خداوند امــید شـجاعان است ،

نه بهانــه ی ترسـوها …


.


مـرا غرض ز نمـاز آن بـود که پنهانی

حدیث درد فراق تو با تـو بگذارم

وگرنه این چه نمازی بـود که من باتو

نشسته روی به مـحراب و دل به بازارم …؟


.


وقتی عبارت “خدا را به یاد داشته باش” را می خوانم

در ذهنم و در قلـبم گزینه “هـمیشه” را برایــش تیـک می کنــم !


.


عهدی را کــه در طوفان با خـدا می بندی

در آرامـش فرامــوش نکــن …


.


پروردگارا …

یاری ام ده تا بـدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بـدون ایـنکه بـدردم بـخورند ،

همـدل و همـدردشان باشم زیرا در سـودای هــر انسانی “روح تو” خانه گزیده اسـت !


.


خـدای را بایــد شناخت

که اوسـت دهنده بی منت

اگر همه بستانــند او بدهد

و چـون او بدهد کَس نـتواند بستانــد …


.


برایـم نوشـته بـود :

گاهـی اوقـات دسـتهایم بـه آرزوهـایم نمیـرسند شـاید چـون آرزوهایم بلندند …

ولی درخت سرسبز و شاداب صـبرم می گوید :

امیدی هست چون خدایی هسـت … آری و چـه زیبا نوشـته بود !

همـواره با خـود تکرار میکنم امـیدی هـست ، چـون خـدایی هسـت …


.


نــه آن قـدر پاکم کـه کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی

میان این دو گمم

هم خود را و هم تـو را آزار میدهــم

هر چه قــدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم کـه تو خواستی

و هرگز دوست ندارم آنی باشم کـــه تو رهایم کنی

آنقدر بی تو تنها هستم کــه بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”

خدایا هـیچ وقت رهـــایــم نــکن …


.


یـک روز علامه جعـفری سوار تاکسی شــده بودند ،

در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از تــه دل میگه : ای خدای مــن !

راننده تاکسی با اعتــراض میگه یه جوری میگی ای خدای مــن کـه انگار فقط خدای شماست !!!

ایشان در جواب فورا دو بیـت از سعدی می خوانـد :

چنان لطف او شامل هر تـن است

که هر بنده گوید خدای مـن است

چنان کار هرکس به هـم ساخته

کــــه گویا بــه غیری نپرداخته
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد